روژيناروژينا، تا این لحظه: 16 سال و 10 ماه و 30 روز سن داره

روز زيبا

روژینای خوش اخلاق

                                                   ۴/۱۱/۸۹                                      الان ۲ماهه ميري مهد كودك پروانه ها خيلي مهدكودكت رو دوست داري مخصوصا خاله ثريا كه خيلي بهش وابسته شدي ولي يه پسر شيطون  ت...
4 دی 1390

عروس طلا

  ۹ /10/87 سلام روژيناي من دلم برات تنگ شده.چرا من بايد دور از تو باشم.الان كلي گريه كردم.توي محوطه دانشكده تعزيه بود چون امروز اول محرم هست و بچه هاي مهدكودكي رو هم اوردند ولي من تا اونها رو ديدم ياد تو افتادم و گريه كردم .من نمي خوام تو رو بزارم مهد كودك.نمي خوام.به قول همكارم مي گفت مي خواي افتاب مهتاب نبينتش.ولي اجوري نيست فقط دوست ندارم احساس تنهايي كني .هر چند همه و حتي روانشناسا مي گن مهد بهتره .با اينكه مي دونم مهد بهتر از خونه هست چون اونجا همه چيز ياد مي گيري ولي تو خونه .نه. چيز زيادي ياد نمي گيري.بعد هم بچه هاي مهد اجتماعي تر هستن مخصوصا تو كه عاشق بچه هايي.ولي باز نمي تونم خودم رو قانع كنم. خدايا...
4 دی 1390

روژيناي عزيز مامان و بابا

  الان توي محل كارم هستم.خيلي دلم برات تنگ شده.انقدر دلم تنگ شده كه اشك تو چشمام جمع شده. احساس ميكنم سالها هست نديدمت. نمي دونم كي اين مطالب رو بخوني نمي دونم اون موقع كه اينها رو مي خوني من هستم يا نه ولي بدون خيلي دوستت دارم و اگه پيشت هم نباشم  هميشه هميشه برات دعا مي كنم. رژيناي من با اينكه شبها نميذاري بخوابم و نصف شب بعضي وقتها از خستگي گريه مي كنم و ماشالله خيلي شيطون هستي ولي بازم تحمل يه لحظه دوريت رو ندارم.كاش من هميشه پيشت بودم.باور كن همين چند ساعتي كه ازت دورم عذاب وجدان داره ميكشتم. روژينا من خيلي دير شروع كردم الان تو ا سال و تقريبا هفت ماهت هست دوست داشتم از وقتي تازه دنيا اومده بودي مي نوشتم اما نرسيدم...
4 دی 1390
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به روز زيبا می باشد